رمان ایچی پارت ۵

Benita Zendedel Benita Zendedel Benita Zendedel · 1402/05/03 09:45 · خواندن 2 دقیقه

سلام اومدم پارت پنج 😉آمدید وارم از این پارت و پارت های دیگه خوشتون بیاد می‌دونم خیلی خوب نمی نویسم پس به بزرگی خودتون ببخشید خیلی حرف زدم بریم برای پارت پنجم

 

لایت منو گرفت و گذاشتم تو رختخواب بعد پیشونیم رو بوسید منم که از خدا بی خبر همون جا غش کردم 😪🤤

 

 

فردا صبح

 

 

وقتی از خواب بیدار شدم دیدم لایت منو از پشت بغل کرده و نمی زاره پاشم 

من : اِاِاِاِاِاِاِی باااااااباااا 

لایتم که تازه از خواب بیدار شده بود منو صفت تر به خودش چسبوند که دیگه نمی تونستم تکون بخورم

من: لایت جان لایت عشقم لایت من بیداری میشه منو ول کنی 😘

لایتم گردنمو ماچ کردو ولم کرد و گفت : هرچی تو بگی عشقم

هنوز باورم نمیشد این لایتی که تو مدرسه بهم اهمیت نمیداد ای واااای مدرسه باید بریم مدرسه 

لاااااااااایت بیدار شو باید بریم مدرسه 

لایت با قیافه ی پریشون گفت : چی مدرسه آها یادم رفته بود که باید بریم مدرسه 😱

بعد از این که آماده شدیم با ماشین بابا لایت رفتیم مدرسه لایت خیلی خوب ظاهر سازی میکرد که هیچی نشده دسته منم ول نمی کرد 😐

( از اون جایی که ممکنه سوال پیش بیاد اینو نوشتم ) 

بابای لایت از من پرسید: حالا شما دختر خوشگل اسمتون چیه منم از خدا خواسته گفتم : اِما 

بابای لایت : به به چه اسم قشنگی چه دختری قشنگی 

من تو دلم گفتم چه بابای خوبی آخه بابای من تنها کاری که می‌کنه اینه که رو مبل لم بده و فوتبال ببینه 

بعد اینکه رسیدیم مدرسه میسا از بس ازم سوال پرسید دیونه شدم خدا بهم رحم کنه آخه لایتم می گفت بهش چی گفتی درباره ی سکس که چیزی نگفتی 

من : معلومه که بهم اعتماد نداری 😒

لایت : معلومه که دارم می‌دونی عشقمی 

بعدشم گردنم رو بوس کرد اما معلوم بود که اعتماد ندارم البته ما ۴ سال که همدیگرو می‌شناسیم

وقتی داشتیم بر میگشتیم یادم افتاد که لباسم خونه ی لایت جا مونده وقتی رفتم اونجا تا لباسم درآوردم لایت از پشت گردنم لیس میزد من خیلی عصبانی شدم و برگشتم بهش گفتم: بسه دیگه.                                                  لباسم و پوشیدمو موقعی که داشتم میرفتم بغلم کردو بهم گفت: نگران نباش دختر کوچولو تو قلب من جات امنه بعدشم لبامو بوسید یه دفعه از خجالت آب شدم اون تمام مدت حواسش به من بودو من فکر می کردم داره اذیتم می‌کنه منم بهش گفتم: جای توهم تو قلبم منه اون گفت: خب دیگه خداحافظ.                                            توی راه همش به فکر لایت بودم 

__________________________________________________ 

خوب دیگه به پایان پارت ۵ رسیدیم تا پارت بعد شمارو به خدای مهربان میسپارم 

البته لایک و کامنت یادتون نره بای